آن زمان که خورشید در غروب غمبار عاشورا در میان ناله و شیون های خاندان رسالت به تدریج محو می شد شاید هیچ کس نمی توانست تصور کند که عاشورا تا ابد تار و پود نسل آدم را خواهد گرفت و نور آن حماسه عظیم زمینه ساز قیام بزرگ آخرین منجی بشر را فراهم آورد تا دقیقا در عاشورایی دیگر ، بساط ظلم و کفر برای همیشه از صحنه گیتی برچیده شود ، و عجیب نیست که یاران قیام موعود باید عاشورایی باشند ... و آیا این شور عاشورایی که در خلق عالم است بشارت بخش نزدیک بودن عاشورای موعود نیست؟
در زمان غربت امام زمان عليهالسلام كساني كه در صدد ياري حضرتش هستند، بايد اين عمل مقدس را سرلوحهي برنامهي خويش قرار دهند و بدانند كه اصحاب امام حسين عليهالسلام، ولينعمت خويش را با گرانمايهترين سرمايهي خود يعني «جان» ياري كردند، و در زمرهي سادات شهدا قرار گرفتند.
مؤمنان در زمان غيبت امام عصر عليهالسلام بايد از خدا بخواهند تا معرفتي به آنها عطا فرمايد كه بفهمند اگر چه در زمان سيدالشهداء عليهالسلام نبودهاند ولي ميتوانند از طريق ياري ايشان عملاً به اين توفيق دست يابند.
پس بايد از اصحاب سيدالشهداء عليهالسلام درس معرفت و محبت و اخلاص و فداكردن همهچيز در راه ياري امام زمان عليهالسلام آموخت. چه بهتر كه بعضي از احوال و اوصاف ايشان را از تاريخ بياموزيم ، از سویی دیگر ولی امر مسلمین(مدظله) عاشورایی بودن را زمینه ساز ظهور می داند و نیل به این امر مقدس را لازمه تحقق آن امر مبارک ذکر می فرماید ، پس بجاست تا بصورت مختصر و گذرا هم که شده نگاهی داشته باشیم به ویژگیها و خصوصیات یاران عاشورایی خون خدا که البته این ویژگیها را می توان در یاران امام عصر(عج) در هنگام ظهور نیز مشاهده کرد:
1- خداجويى
«خداجويى و معنويتگرايى» يكى از ويژگىهاى مشترك ياران امام حسين - عليهالسلام - و امام زمان - عليهالسلام - است. از والاترين و زلالترين حالات جان آدمى، عشق به كمال مطلق و معبود حقيقى است كه پيشوايان الهى آن را در بالاترين درجه اش داشته اند. صاحبان چنين عشقهايى براى خود تعينى نمی بينند و پيوسته در انتظار لحظه رهايى از قفس تن و زندان خاك و پيوستن به پروردگار هستند؛ آنان جز رضايت خدا و تسليم در برابر خواست او چيزى نمی جويند و چيزى نمی خواهند.
سراسر عاشورا و صحنه هاى كربلا را شعار «رِضى اللَّهِ رِضانا اهلَ البيتِ» فرا گرفته بود و امام و ياران او از همه چيز بريده و به حق پيوسته بودند. امام حسين - عليهالسلام - در هنگام خروج از مدينه، با خواندن خطبه اى انگيزه هر گونه قدرتطلبى و دنياخواهى را از سوى خويش رد كرد و بارها از تسليم شدن در برابر قضاى الهى سخن گفت: «پروردگارا، من راضى به رضاى تو و تسليم امر تو هستم! در مقابل قضاى تو صبر خواهم نمود! اى خدايى كه جز تو معبودى نيست! اى پناه بی پناهان!».
خدا محورى نه تنها در گفتار و رفتار امام متبلور بود، بلكه ياران و اهل بيت او نيز معنويت گراترين انسانها بودند، حضرت زينب - عليهاالسلام - پس از حضور در كنار جسد قطعه قطعه سيدالشهدا عرضه داشت:
«اللّهُمَّ تَقَبَّل مِنّا هذا القُربانَ»
خدايا، اين قربانى را از ما بپذير!
همچنين حضرت در هنگام گفتگو با ابن زياد فرمود: «ما رأيتُ إلاَّ جَميلاً».در زيارتنامه حضرت «هانى» می خوانيم: اى كسى كه جان خويش را در راه رضاى خدا فدا كردى «بَذَلَت نَفسَكَ فى ذاتِ اللَّهِ و مَرضاتِهِ».
خدا محورى و معنويت ياران امام، در شب عاشورا جلوه خاصى به خود گرفت. به طورى كه صداى عبادت و نيايش و نماز شب آنان در خيمه ها پيچيده بود. به گفته مورخان «لَهُم دَوىٌّ كَدَوىِّ النَّحلِ و هُم ما بَينَ راكعٍ و ساجدٍ و قارئٍ للقرآنِ».(7)
خداجويى و توحيد، سرلوحه عقايد و خصال ياران حضرت مهدى - عليهالسلام - نيز هست. آنان خدا را به شايستگى شناخته و همه وجودشان غرق جلوه نور ايزدى است. همه چيز را با جلوه او ديده و جز ياد او، سخن ديگران در نظرشان بى لطف و جاذبه است. غيب را چنان شهود ديده و از صفاى روحانى عالم معنا نوش كردهاند. ايمان خالصانه اى در سينه دارند كه شك و ترديد با آن بيگانه است. شوق ديدار محبوب، دلهاشان را به وجد آورده و در اشتياق وصل او، شب و روز نمی شناسند.
امام صادق - عليهالسلام - درباره ياران مهدى - عليهالسلام - فرمود:
مردانى كه گويا دلهايشان نور باران است. از ناخشنودى پروردگارشان هراس دارند. براى شهادت دعا می كنند و آرزومند كشته شدن در راه خدايند.
على - عليهالسلام - ياران مهدى را گنجهايى كه آكنده از معرفت خدايی اند، می داند.
ياران مهدى مردان عبادت و نيايش، شيران روز و نيايشگران شب هستند. روح بندگى و راز و نياز با جانشان درهم آميخته، همواره خود را در محضر خدا می بينند و لحظهاى از ياد خدا غفلت نمی ورزند، به قول فضيل بن يسار:
مردانى كه سبك خوابند و در نماز، بسان زنبور عسل زمزمه می كنند.
2- معرفت
آن چه باعث شد ،ياران اباعبدالله عليهالسلام اينگونه جاودانه ،بر صحفهي تاريخ نگاشته شوند، معرفتي بودكه نسبت به امام زمانِ خود داشتند معرفتيكه نه از سر هوا و هوس و نه كوركورانه و از سر جهالت بود، بلكه معرفتي كه از سويداي دلشان برخاسته بود. شناختي عميق همراه با اسباب و لوازم آن كه اطاعت و تسليم محض بود.
در واقع معرفتي كه مورد تأكيد ائمه عليهمالسّلام واقع شده، معرفتي سطحي نيست كه عامهي مردم به آن آشنا هستند و تنها به نام و نسب امام ختم ميشود. بلكه مقصود معرفتي است خاص كه از لوازم ايمان است. امام باقر عليهالسّلام در اين مورد فرمودهاند:" لا يكون العبد مؤمناً حتي يعرف الله و رسوله و الائمة كلهم و امام زمانه و يرد اليه و يسلّم له" بنده ايمان نخواهد آورد مگر آنكه معرفت خدا و رسول او و همه امامان و معرفت امام زمان خود را داشته باشد و به آن حضرت رجوع كند و تسليم ايشان باشد.
مشكل امت اسلام پس از پيامبر صلياللهعليهوآلهوسلّم عدم معرفت به حجت زمان خود بود، كه مخالفت با امام را در پي داشت كوفيان نيز امام حسين عليهالسّلام را ظاهراً ميشناختند، اما شناخت آنان محدود به اسم و نسب بود، يا برخي همراه با دنيا زدگي.پس از شهادت مسلم، امام از چند تن از اهالي كوفه كه به ايشان پيوسته بودند، در مورد رأي و نظر مرد كوفه پرسيدند. آن چند نفر در پاسخ گفتند: در بين اشراف، رشوههاي بزرگ رد و بدل ميشود و دلهاي ساير مردم با شماست، اما شمشيرهايشان عليه شما.
ياران سيد الشهداء عليهالسّلام از چنان معرفتي به امام زمان خويش برخوردار بودند كه شهادت در راه امام را بر زندگي جاودانه در دنيا برگزيدند: "الحمدلله الذي شرفنا بالقتل معك و لو كانت الدنيا باقية و كنا فيها مخلدين لاثرنا المحفوظ معك علي الاقامة فيها "
خدا را سپاس كه اين شرافت را نصيب ما كرد تا در كنار شما به شهادت برسيم و اگر دنيا باقي باشد و ما در آن جاودان بمانيم، قيام با شما را بر ماندن در اين دنيا ترجيح ميدهيم.
معرفت ايشان چنان عالي بود كه وجود اما را نعمتي بس بزرگ از جانب خدا دانسته؛ (اشاره به آيه« و لقد من الله علي المؤمنين إذ بعث فيهم رسولاً ... ») و سفارش رسول صلياللهعليهوآلهوسلّم را جامهي عمل پوشاندند.
برير ـ از اصحاب امام حسين عليهالسّلام ـ با وصفي پرشور مولاي خويش را اينگونه خطاب كرد:
يابن رسول الله! لقد من الله بك علينا أن نقاتل بين يديك نقطع فيك اعضائنا ثم يكون جدك شفيعاً يوم القيامة اي پسر رسول خدا! خداي تعالي وجود مباركت را بر ما منت نهاده، در ركاب شما نبرد ميكنيم و در راه شما اعضاي بدنمان تكه تكه ميشود، سپس در قيامت جد شما شفيع ما ميشود. (پيامبر در حديث ثقلين از امام به عنوان يكي از امانات خويش نام ميبرد و هر كس را كه به اين امانت چنگ زند، در قيامت شفيع خواهند بود.)
حجاج بن مسروق جعفي نيز از ياران اباعبدالله عليهالسّلام ميباشد كه تعبيري ژرف و زيبا از امامت دارد. او در يكي از رجزهايش در بحبوحهي جنگ اينگونه سرور خود را مورد خطاب قرار ميدهد:
أقدم حسيناً هادياً مهدياً اليوم تلقا جدّك نبيا
ثمّ أباك ذالنّدا علياً ذاك الذي تعرفه وصياً
اي حسين! اي امامي كه هم هدايت يافتهاي و هم ديگران را هدايت ميكني. و امروز جدت پيامبر صلياللهعليهوآلهوسلّم را ملاقات خواهي كرد. سپس پدرت علي را كه صاحب فضل و جود و احسان است، آن عزيزي كه ما او را وصي ميشناسيم.
انتظار ظهور فرزند حضرت حسين عليهالسّلام نيز، در گرو معرفت ايشان است. معرفتي كه برترين عبادت است و منتظران واقعي را آمادهي ظهور ميسازد. امام كاظم عليهالسّلام فرمودند: أفضل العبادة بعد المعرفة انتظار الفرج. اگر معرفت ما منتظران نيز سطحعليهالسّلام ي و محدود به دانشي بينتيجه باشد، ما نيز در هنگامهي ظهور همچون كوفيان خواهيم بود، امام صادق ميفرمايند: اذا خرج القائم، خرج من هذا الامر من كان يري من اهله ...هنگامي كه قائم عليهالسّلام قيام كند از امر ـ ولايت ـ او كساني خارج ميشوند كه همواره چنين به نظر ميرسيد كه از ياران او باشند.
به توصيه امام صادق عليهالسّلام نيز وظيفه منتظران در عصر غيبت، كسب معرفت است. معرفتي كه بايد از خدا درخواست شود،و اگر اين شناخت حاصل نشود از دين بيرون رفته، گمراه ميشويم و راه را بر حسين و حسينيان ميبنديم.
"اللّهمَّ عرِّفني نفسك فإنّك إن لم تعرفني نفسك لم أعرف رسولك، اللّهمَّ عرِّفني رسولك فإنّك إن لم تعرفني رسولك لم أعرف حجتك، اللّهمَّ عرِّفني حجّتك فإنّك إن لم تعرفني حجتك ضللتُ عن ديني، اللّهمَّ لا تُمتني ميتةً جاهليةً ..."
و به فرموده پيامبر صلياللهعليهوآلهوسلّم: خوشا به حال ثابت قدمان در امر امامت ايشان، هم ايشان كه در زمان ظهور به سوي مولاي خويش ميشتابند و حسينيوار گرداگرد شمع وجودش ميچرخند.
امام صادق عليهالسّلام در وصفشان می فرمايد:" يحفون به و يقونه بأنفسهم في الحرب و يكفونه ما يريد..." ياران مهدي عليهالسّلام در ميدان رزم او را در بر ميگيرند و در جنگها با جان خود، از ايشان محافظت ميكنند.
3- شجاعت
«شجاعت» ديگر ويژگى مشترك ياران امام حسين - عليهالسلام - و امام زمان - عليهالسلام - است. شجاعت عاشوراييان ريشه در اعتقاد و باورهاى آنان داشت. آنان به عشق شهادت می جنگيدند، از مرگ هراسى نداشتند و در برابر دشمن سست نمی شدند. رشادتى كه حضرت مسلم بن عقيل در كوفه از خود نشان داد يا شجاعت و شهامتى كه ابوالفضل العباس - عليهالسلام - و حضرت قاسم و ديگران از خود به نمايش گذاشت، بيانگر آن است كه آنان از شجاعترين انسانها بودند.
شجاعت آنان به گونهاى بود كه حتى يكى از سران سپاه دشمن بر سربازان خود فرياد زد:
اى بیخردان، می دانيد با چه كسانى میجنگيد؟ با شيران شرزه؛ با گروهى كه مرگ آفرين اند! هيچ كدامتان به ميدان آنان نرويد كه كشته میشويد.
يكى ديگر از دشمنان، شجاعت ياران امام را اينگونه توصيف مىكند:
كسانى بر ما تاختند كه پنجه هاشان بر قبضه شمشيرها بود، آنان همچون شيران خشمگين بر سواران ما تاختند و آنان را در چپ و راست تار و مار كردند و خود را در كام مرگ افكندند.
ياران امام حسين - عليهالسلام - بعد از شهادت او نيز جلوه هايى از شجاعت را به نمايش گذاشتند. اهل بيت امام به رغم آنكه اسير بودند، ولى زانوى غم در بغل نگرفته و در برابر دشمن تسليم نشدند. آنان به گونه اى رفتار كردند كه دشمنان را خشمگين نمودند. در هنگام گفتگوى حضرت زينب - عليهاالسلام - با ابن زياد، ابن زياد از او با عنوان «زن متكبر» ياد كرد. رفتار اهل بيت امام حسين - عليهالسلام - ريشه در شجاعت امامشان داشت؛ زيرا آنان ياران امامى بودند كه مرگ در راه خدا را عزت می دانست و شعار «أبِالَموتِ تُخَوِّفُنى» سر می داد. يكى از راويان واقعه كربلا می گويد:
به خدا قسم، هيچ كس را نديدم كه فرزندان و خاندان و يارانش كشته شده و در انبوه مردم محاصره شده باشد و مانند حسين بن على هم چنان قويدل و استوار و شجاع باشد. دشمنان او را محاصره كرده بودند، ولى او با شمشير به آنان حمله می كرد و همه از چپ و راست فرار میكردند. شمر چون چنين ديد، به سواره هاى خود فرمان داد به پشتيبانى نيروهاى پياده بشتابند و امام را از هر طرف تيرباران كنند.
ياران مهدى - عليهالسلام - نيز مردمانى دلير و جنگاورند؛ دلهايى چون پولاد دارند، از انبوه دشمن هراسى به دل راه نمی دهند و عشق به خدا و امامشان به آنان قوت بخشيده است. اراده جنگيدن، با شجاعتى بی مانند آنان را به رزمگاه می كشاند. عزت نفس و بلندى همت، آنان را از كوه بلندپايهتر كرده و هيبتشان را در سينه ستمكاران دو چندان نموده است. قوت چهل مرد دارند؛ شيران ميدان رزمند و جانهايشان از خارا سنگ محكمتر است.امام باقر - عليهالسلام - در خصوص شجاعت ياران مهدى - عليهالسلام - فرمود:
«لَكَأنّى اَنظُرُ إلَيهِم مُصعِدينَ مِن نَجَفِ الكوفَة ثَلاث مائِة و بِضعَة عَشرَ رِجلاً كأنَّ قُلُوبُهم زُبُرَ الحَديدِ... يَسير الرُّعبُ أمامَهُ شَهراً وَ خَلفَه شَهراً»
گويا آنان را مىنگرم: سيصد و اندى مرد كه بر بلنداى نجف كوفه ايستاده اند و دلهايى چون پولاد دارند. از هر سو تا مسافت يك ماه راه، ترس بر دلهاى دشمنانشان سايه افكنده است. در سواركارى و تيراندازى بی نظيرند. در رزمگاه نشان شجاعت بر تن داشته و چون ياران پيامبر - صلى اللَّه عليه و آله و سلم - در نبرد بدر، نشان ويژه بر سر نهاده اند.
4- محبت
محبت حالتي است ميان محب و محبوب كه سرچشمهي آن قلب و درون است، در ظاهر و افعال و اعمال محب به روشني پيداست و محبتي حقيقي و پايدار است كه از پي معرفت باشد. امام صادق عليهالسّلام :" الحبّ فرع المعرفة"محبت فرع شناخت و ادراك است.
امام حسين عليهالسّلام محبوب همهي دلها بودند؛ اما بيش از همه ياران خود حضرت، به او علاقه داشتند و در مقابل عشق حسين عليهالسّلام بود كه آتش عشق به فرزند نيز در كربلا خاموش ماند و جاي خود را به عشق حقيقي داد: در كربلا به بِشر (بشير) بن عمرو حضرمي گفتند كه پسرت را در سرحدّات مملكت ري به اسارت گرفتهاند و او گفت: عوض جان او، و جان خويش از خالق، جانها خواهم گرفت. دوست نميداشتم او را اسير كنند و من بمانم، امام عليهالسّلام بيعت را از او برداشت و فرمود: خدا رحمت كند تو را، من بيعت خويش را از تو برداشتم، برو و فرزندت را از اسارت برهان. او جواب داد: درندگان بيابان مرا زنده بدرند اگر از تو جدا شوم و تو را در غربت بگذارم و بگذرم. آنگاه خبرت را از شترسواران رهگذر بازپرسم؟ نه هرگز چنين نخواهم كرد.
حضرت ابالفضل عليهالسّلام كه معرفتي ديرينه و پيوندي عميق از مولاي خويش داشت، اين گونه خطاب به معشوق و محبوبش ـ حسين عليهالسّلام ـ عرض ميكند:" يا اباعبدالله ! أما و الله! ما أمسي علي وجه الارض قريبٌ و لا بعيدٌ أعزٌّ علي و لا أحبّ إلي منك ..." اي حسين! به خدا سوگند هيچ كس بر روي زمين نزد من عزيزتر و محبوبتر از تو نيست.
چنين عشقي است كه منتظران ظهور حضرت ولي عصر عليهالسلام را به ندبهسرايي واميدارد كه از فراق معشوق خويش اينگونه ناله سر ميدهند:أين الحسن و أين الحسين! أين أبناء الحسين! و دنيا و هر چه در آن است براي ديدار روي دوست حاضرند بدهند: "عزيزٌ علي أن أري الخلق و لا تري و لا أسمع لك حسيساً و لا نجوي"، و سخت است بر عاشقان حضرتش كه ايشان را در بلا ببينند و ناله و شكايتي سر ندهند: "عزيزٌ علي أن تحيط بك دوني البلوي و لا ينالك مِنّي ضجيج و لا شكوي ..." و به دنبال راهي هستند تا به فرزند پيامبر برسند. "هل اليك يابن أحمد سبيل فتُلقي هل يتّصل يومُنا مِنك بعدةٍ فَنَخظي"
امام كاظم عليهالسّلام نيز كساني كه در دوستي با امام زمان عليهالسلام ثابت قدم باشند بشارت دادند كه همدرجهي ائمه عليهمالسّلام در بهشت هستند:"طوبي لشيعتنا المتمسكين بحبلنا في غيبة قائمنا الثابتين علي موالاتنا و البرائة من اعدائنا اولئك منّا و نحن منهم ... هم والله معنا في درجاتنا يوم القيامة" خوشا به حال شيعيان ما كه در زمان غيبت قائم ما به ريسمان ما تمسك نموده، بر دوستي به امام و بيزاري از دشمنان ما ثابتقدم باشند، آنها از ما و ما از آنهاييم ... به خدا سوگند، آنها در روز قيامت با ما و در درجات ما خواهند بود.
5- بصيرت
از ويژگيهاي فكري و عملي ياران سيد الشهداء عليهالسلام، بصيرت و بينش بود. در فرهنگ ديني و متون معارف، از كساني با عنوان «اهل البصائر» ياد ميشود كه صاحبان روشنبيني و بيدار دلي و شناخت عميق نسبت به حق و باطل، امام و حجت الهي، راه و برنامه، دوست و دشمن، مؤمن و منافق باشند. صاحبان بصيرت چشم درونشان بيناست. با آگاهي و هوشياري و انتخاب گام برميدارند.
ياران و اصحابي كه همراه امام حسين عليهالسّلام ماندند و تا آخرين لحظه از حق دفاع كردند، همگي آزادانه قدم در اين راه گذاشته بودند و ميدانستند پايان اين جنگ چيزي جز كشته شدن نيست. حضرت اباعبدالله عليهالسّلام بارها با ايشان در قالب سخنراني و خطابهها از مدينه تا كربلا صحبت كرده و از سرنوشتشان آگاهي داده بودند و در شب و صبح عاشورا بيعت را، از ايشان برميدارند، تا با بصيرت و شناخت راهشان را انتخاب كنند.
همچنين صاحبان بصيرت عملكرد و موضعگيريشان رشد اعتقادي و مباني مكتبي و ديني دارد ياران اباعبدالله عليهالسّلام جهادشان مكتبي و مبارزاتشان مرامي بود، نه سودجويانه و دنيا پرستانه يا نشأت گرفته از تعصبات قومي و جاهلي، يا تحريك شدهي تبليغات فريبكارانهي جناح باطل و سلطهي زور. ايشان، راه خود را روشن و بي ابهام و به حق ديدند و باطل بودن دشمن را يقين دانسته و با تطميع و تهديد و حتي اماننامه، نه خود را فروختند و نه دست از عقيده و جهاد برداشتند.اين بينش و بصيرت را از سخنرانيها، رجزها و عكسالعملهايشان ميتوان شناخت.
امام صادق عليهالسّلام دربارهي حضرت عباس عليهالسّلام تعبير «نافذ البصيرة» دارد كه گوياي عمق بينش و استواري ايمان او در حمايت از سيدالشهداء است: "كان عمُّنا العباس بن علي نافذ البصيرة صلب الايمان ..." در زيارتنامهي حضرت عباس عليهالسّلام است:" و أنّك مَضيتَ علي بصيرةٍ مِن امرك مقتدياً بالصّالحين ..."
مدافعان بيداردل و پيروان دلآگاه، كساني هستند كه در مقابل جبههي كوردلان دنيا طلب و فريب خوردگان بيانگيزه، با صلابت ميايستند. ياران منتظر و ياوران آگاه دل حضرت بقية الله عليهالسّلام نيز كساني هستند كه با اعتقادي راسخ به ياري حضرت ميشتابند و غيبت براي آنان به منزلهي ظهور ميباشد، چرا كه با چشم دل حضرت را نظاره ميكنند.
امام سجاد عليهالسلام در وصف ياران امام مهدي عليهالسلام ميفرمايند:" إن الله تبارك و تعالي أعطاهم من العقول و الافهام و المعرفة ما صارت به الغيبة عندهم بمنزلة المشاهدة" خداوند تبارك و تعالي آنها را چنان از عقل و فهم و شناخت برخوردار كرده است كه غيبت براي آنان به منزلهي مشاهده و حضور در آمده است.
آري! اينان به چنان بينشي در اين راه رسيدهاند كه در راه دفاع از حق همچون ياران اباعبدالله عليهالسلام با سرزنش سرزنشكنندهاي و نصيحتِ نصيحت كنندهاي خاموش دل، از عقيدهي خويش برنميتابند.
6- ايثار
يكى از بارزترين ويژگىهاى ياران امام حسين - عليهالسلام - ايثار است. ايثار، به معناى فداكارى، ديگران را بر خود مقدم داشتن و جان و مال خود را فداى چيزى برتر از خويش كردن است. در كربلا ايثار و فداكارى به اوج خود میرسد: امام جان خويش را فداى دين می كند؛ اصحاب امام تا زنده هستند، به احترام خاندان نبوت نمی گذارند كسى از بنی هاشم به ميدان برود، شب عاشورا پس از آن كه امام بيعت را از آنان بر می دارد و آزادشان می گذارد تا جان خويش را نجات دهند، يكايك برخاسته اعلام فداكارى می كنند و می گويند:
زندگى پس از تو را نمی خواهيم و خود را فداى تو می كنيم.
هنگام نماز ظهر، برخى از اصحاب خويش را سپر تيرهاى دشمن مىكنند تا امام نماز بخواند؛ عباس - عليهالسلام - با لب تشنه وارد فرات می شود و به ياد لبهاى تشنه حسين - عليهالسلام - و اطفال مانده در خيام، آب نمی نوشد.
زينب - عليهاالسلام - براى نجات جان امام سجاد - عليهالسلام - خويش را به خيمه آتش گرفته می زند؛ در مجلس يزيد نيز وقتى فرمان می دهند كه امام سجاد - عليهالسلام - را بكشند، زينب - عليهاالسلام - جان خويش را سپر بلا قرار می دهد و... . اين صحنه ها و دهها صحنه ديگر كه يكى از ديگرى زيباتر است، الفباى ايثار را به آزادگان می آموزد. به واسطه همين فرهنگ ايثار است كه نوجوانى چون حضرت قاسم، خطاب به امام خود می گويد:
«روحى لِروُحِكَ الفِداء و نَفسى لِنَفسِكَ الوِقا»
جانم فداى جانت!
در زيارت عاشورا نيز به صفت فداكارى ياران امام اشاره شده است، آن جا كه می خوانيم:
«اَلَّذينَ بَذَلوا مُهَجَهُم دوُنَ الحُسَينِ - عليهالسلام - »
آنان كه از جان و خون خويش در راه حسين - عليهالسلام - گذشتند.
از ويژگی هاى بارز ياران و همراهان مهدى - عليهالسلام - نيز ايثار است. وحدتِ مقصد و خلوص نيّت، دلهاى ايشان را به هم پيوند داده و يار و غمخوار يكديگر ساخته است. آنان براى يكديگر خود را به رنج می افكنند و در بهره گيرى از زيبايی هاى زندگى، ديگران را بر خود پيش می دارند. البته آنان بايد چنين باشند، زيرا آن كس كه خود ساخته نيست، نمی تواند سازندگى كند.
امام باقر - عليهالسلام - فرموده اند:
در زمان قيام قائم، دوران رفاقت فرا می رسد. مردم به سراغ مال برادران خود رفته حاجت خويش برمی گيرند و هيچ كس آنان را منع نمی كند.
در روايات، از ياران امام زمان - عليهالسلام - علاوه بر تعبير «مزامله»، به «رفقا»، نيز تعبير شده است؛به معناى دوستان همدل و همراز، با لطف و صفا، دوستان بزم و رزم و... . دوستى آنان چنان محكم است كه گويا برادران واقعی اند و همه از يك پدر و مادرند:
«كَأنّما رَبّاهُم اَبٌ واحِدٌ و اُمٌّ واحِدَةٌ قُلوبُهُم مُجتَمِعَةٌ بِالمَحَبَّةِ و النَّصيحَةِ»
گويا يك پدر و مادر آنان را پرورانده اند، زيرا دلهاى آنان از محبت و خيرخواهى به يكديگر آكنده است.
7- شهادت طلبى
در شرايطى كه انسانها اغلب براى زنده ماندن بيشتر تلاش می كنند، كسانى هم هستند كه براى رسيدن به درك متعالی ترى از فلسفه حيات، حاضرند جان خود را فدا كنند. از اينرو، از شهادت در راه مكتب و دين خود استقبال می نمايند. به اين روحيه كه همراه با رهايى از تعلقات دنيوى است، «شهادت طلبى» گفته می شود.
عاشورا، جلوه شهادت طلبى ياران امام حسين - عليهالسلام - بود. خود آن حضرت نيز پيشتاز و الگوى اين ميدان بود. امام به هنگام خروج از مكه با خواندن خطبه اى از زيبايى مرگ در راه خدا سخن گفت و از آرزومندان شهادت خواست كه با او همراه شوند:
«مَن كانَ فينا باذِلاً مُهجَتَهُ مُوَّطِناً عَلى لقاءِ اللَّهِ نَفسَهُ فَليَرحَل مَعَنا».
اگر در كلمات ياران امام حسين - عليهالسلام - در شب عاشورا و در مسير كربلا دقت شود، روحيه شهادت طلبى در گفتار و رفتار آنان به وضوح ديده می شود. در شب عاشورا، آنان عشق خود را به كشته شدن در راه خدا و حمايت از فرزند پيامبر و مبارزه با ظالمان ابراز كردند:
سپاس خداى را كه با يارى كردن تو ما را گرامى داشت و با كشته شدن همراه تو ما را شرافت بخشيد.
حتى نوجوانى چون قاسم، مرگ در راه خدا را شيرينتر از عسل دانست. در همان شب، حضرت عباس - عليهالسلام - در جمع بنی هاشم سخن گفت و به آنان فرمود:
ياران امام، غريبه اند. و بار سنگين بر دوش ماست. ما بايد نخستين پيشتازان شهادت باشيم تا مردم نگويند بنی هاشم اصحاب را جلو انداختند و خودشان پس از كشته شدن اصحاب به ميدان رفتند!
بنی هاشم همه تيغ از نيام كشيدند و به عباس بن على - عليهالسلام - گفتند:
ما بر همان تصميم و آهنگى هستيم كه تو هستى.
امام نيز ياران خويش را همينگونه می شناخت، لذا وقتى احساس كرد خواهرش زينب - عليهاالسلام - اندكى نا آرام است و در پايدارى ياران ترديد دارد، فرمود:
به خدا قسم، آنان را آزموده و امتحان كرده ام! اينان شهادت طلبانى هستند كه به مرگ انس گرفته اند، همانگونه كه كودك به پستان مادر مأنوس است.
اين فرهنگ امام و ياران اوست. در يكى از نيايشهاى امام در روز عاشورا می خوانيم:
خدايا، دوست دارم هفتاد هزار بار در راه اطاعت و محبت تو كشته شوم و دوباره زنده گردم؛ به خصوص اگر در كشته شدن من نصرت دين، زنده شدن فرمان تو و حفظ ناموس شريعت تو نهفته باشد.
يكى از ويژگیهاى ياران امام زمان - عليهالسلام - نيز شهادت طلبى است. امام صادق - عليهالسلام - فرمود:
آنان از ترس خدا، بيمناكند و آرزوى شهادت دارند. خواسته شان كشته شدن در راه خدا است و شعارشان، «يا لثارات الحسين» اى خونخواهان حسين - عليهالسلام - ...!
8- پارسايي
زهد و پارسايي از ديگر ويژگيهاي برجستهي ياران ائمه عليهمالسلام ميباشد.اصحاب، ياران و منتظران حقيقي كساني هستند كه دل از حب دنيا خالي كرده باشند و در سايهي كسب معرفت دنيا زدگي را از نفس خويشتن بزدايند.
در واقعهي عاشورا كساني را ميبينيم كه در اثر غفلت از نفس خويش با وجود اين كه راه هدايت را ميشناختند، اما حاضر به تحمل شدايد و ياري امام نشدند. امام حسين عليهالسلام در ميانهي راه، در منزلگاهِ قصرِ مقاتل خيمهاي برافراشته را ديدند كه مربوط به شخصي به نام عبيدالله بن حر جُعفي ميشد. امام حجاج بن مسروق را فرستاد كه او را دعوت كند تا به امام بپيوندد، اما بهانه آورد. امام خود نزد او رفتند اما عبيدالله اين بار نيز بهانه آورد كه: به خدا سوگند ميدانم هر كه شما را دنبال كند در آخرت سعيد و خوشبخت خواهد شد ... لكن اين طرح و نقشه را بر من تحميل مكن، چرا كه نفس من بر مرگ، آمادگي ندارد. در تاريخ آمده او مردي مرتد بود كه اموال اين و آن را غارت ميكرد و به راهزني ميپرداخت.
به راستي چه زيبا امام حسين عليهالسلام زمانهي خويش را توصيف كردند: "... إن الناس عبيد الدنيا و الدين لعق علي السنتهم يحوطونه مادرّت معائشهم فإذا محسوا بالبلاء قل الدّيانون..." به راستي مردم همه دنيا پرستند و دين بر سر زبان آنهاست و تا براي آنان وسيلهي زندگي است ميچرخانندش و وقتي به بلا آزموده شدند، ديندار كم است.
نصرت خواهي امام تكليف ميآورد و هر كه نداي «هل من ناصر» امام را بشنود و پاسخ ندهد، جهنمي است. اين نداي استنصار، همواره درگوش تاريخ شنيده ميشود. همه جا كربلا و همه روز عاشوراست و غيبت نيز صحنهاي عظيم از اين كربلاست. سعادت در فدا كردن هستي و مال و جان، در راه دين و گوش به فرمان بودن رهبر الهي است.
ياران امام حسين عليهالسلام نمونهاي تام از اين زهد بودند كه سرمشقي نيكو براي منتظران خواهند بود در اين بخش به گوشهاي از جلوههاي اين پارسايي اشاره ميشود:
بيتوجهي به دنيا (مفهوم زندگي از نگاه زاهدان كربلا)
از ديگر جلوههاي زهد در ياران امام حسين عليهالسلام، ديدگاه آنان نسبت به زندگي ميباشد. مفهوم زندگي در فرهنگ عاشورا والاتر از بودن و نفس كشيدن است. امام حسين عليهالسلام زندگي را تنها در صورت «حيات طيبه» بودن قبول دارند، آن هم وقتي كه همراه با عزت و آزادگي باشد و در اين فرهنگ، مرگ با عزت، مفهوم والاي زندگي است و زندگي ذليلانه، مرگ است." لا أري الموت إلا سعادة و الحياة مع الظالمين إلا برما."
در شب عاشورا همهي ياران، مرگ همراه با سرور آزادگان را بر زندگي ذلتبار برميگزينند.
امام حسين عليهالسلام خود در وصف يارانش اين چنين ميفرمايد: "اما والله لقد نهرتم و بلوتهم و ليس فيهم الاشوس الاقعس يستأنسون بالمنية دوني استئناس الطفل بلبن امّة."به خدا سوگند اينها را آزمودهام و آنها را انسانهايي سينه سپركرده يافتم به گونهاي كه به مرگ به زيرچشمي مينگرند و شوقشان به مرگ، كمتر از شوق كودك به شير مادرش نيست.
فرزندان مسلم بن عقيل عرض ميكنند: در ركابت ميجنگيم تا به شهادت برسيم، زشت باد زندگي پس از تو.زهير بن قين، روز عاشورا خطاب به شمر لعنةاللهعليه ميگويد: آيا مرا از مرگ ميترساني؟ به خدا قسم مرگ با حسين عليهالسلام برايم محبوبتر از زندگي هميشگي با شماست. و اگر زندگي جز اين باشد، به ظاهر زندگي است وگرنه واقعيت آن مرگ است.
ياران امام مهدي عليهالسلام نيز كه دانشآموختهي مكتب عاشورا ميباشند، از مرگ باكي ندارند؛ چراكه زهد زينت كارگزاران امام مهدي عليهالسلام ميباشد و زندگيشان، زندگي عاري از آسايش مادي و ننگ و ذلت است. بندهاي بردگي را از دلهاي خويش بريدهاند.
به فرمودهي امام صادق عليهالسلام: ...براي شهادت دعا ميكنند و آرزومند كشته شدن در راه خدايند.در واقع خونخواهان امام حسين عليهالسلام و اصحابش، تعريفشان از زندگي و حيات تعبير بلند اين آيه است: « و لا تَحسَبَنَّ الذين قُتلوا في سبيل الله أمواتاً بل أحياءٌ عند ربِّهم يرزَقون. »هرگز كساني كه در راه خدا كشته شدهاند، مرده مپندار؛ بلكه زندهاند نزد پروردگارشان روزي داده ميشوند.
9- استقامت و صبر
صبر و استقامت و بردباري از اسباب رسيدن به پيروزي است. ايستادگي و مقاومت و مقابله با عواملي كه انسان را از تلاش در راه هدف باز ميدارد مورد ستايش خداوند در قرآن و وعدهي بهشت براي صابران است:«إنّ الذين قالوا ربناالله ثم استقاموا تتنزل عليهم الملائكة ألّا تخافوا و لاتحزنوا و أبشروا بالجنّة التي كنتم توعدون.» در حقيقت كساني كه گفتند: پروردگار ما خداست سپس ايستادگي كردند فرشتگان بر آنان فرود ميآيند (و ميگويند:) هان بيم نداريد و غمين مباشيد و به بهشتي كه وعده يافته بوديد، شاد باشيد.
در صحنهي كربلا، زيباترين جلوههاي استقامت و صبر در راه عقيده و تحمل مشكلات و بلايا ترسيم شد و به خاطر همين بود كه به فرمودهي اميرالمؤمنين عليهالسّلام آن تحمل فاجعهي سنگين، برايشان سهل و آسان نمود. "الصبر يهون الفجيعة؛"مقاومت، فاجعه و حادثهي سخت را آسان ميكند.
آدمي همواره ميان دو انتخاب است: از سختي بگريزد و به پستي تن دهد؛ يا پايداري نمايد و به نيكي دست يابد. از امام حسين عليهالسلام روايت شده: اصبر علي ما تكره فيما يلزمك الحق، و اصبر عما تحب فيما يدعوك اليه الهوي.در برابر آنچه برايت سخت و ناخوشايند است. اما تو را بر حق نگه ميدارد پايداري كن! و در آنچه برايت مطلب و ناخوشايند است، اما هوا و هوس تو را بدان سوي ميكشد، استقامت بورز!
امام حسين عليهالسّلام در خطبههايشان نيز به اين امر اشاره ميكردند و حتي در جايي فرمودند: "ايها الناس! فمن كان منكم يصبر علي حدالسيف و طعن الاسنة فليقم معنا و إلّا فلينصرف عَنّا." اي مردم! هر كدام از شما كه تحمل تيزي شمشير و ضربت نيزهها را دارد با ما بماند وگرنه برگردد.
در بحبوحهي جنگ، آنان را دعوت به صبر ميكردند و اينگونه مورد خطابشان قرار ميدادند:" صبراً بني الكرام! فما الموت الا قنطرةٌ تعبر بكم عن البؤس و الضّرّاء إلي الجنان الواسعة و النعيم الدائمة..."صبر پيشه كنيد اي بزرگزادگان كه مرگ پلي است كه شما را از رنج و سختي به سوي بهشتهاي گسترده و نعمتهاي ابدي عبور ميدهد و حقيقتاً آن كساني با امام ماندند كه در آن تنگناهاي بلا كه دشمن محاصرهشان كرده بود و دوستان و عزيزانشان را يك به يك از دست ميدادند و تشنگي امانشان را ربوده بود، نشان دادند كه مردان عمل هستند؛ ايشان در مكتب امام حسين عليهالسّلام چنان تربيت شده بودند كه آن همه بلا را جز زيبايي نميديدند. آنجاكه حضرت زينب سلاماللهعليها كه اسوهي صبر و استقامت، در كاخ شام فرمود:" ما رأيتُ إلا جميلاً"
و آن زمان كه مسلم در آن همه فشار و سختي در دم مرگ اينگونه صبر خود را در عمل و در قالب اشعارش به رخ كوفيان كشيد:
إصبر لكل مصيبة و تجلد واعلم بأنّ المرء غير مخلد
و إذا ذكرت مصيبةً تشجي لها فاذكر مصيبة آل محمد
واصبر كما صبر الكرام فانها نوبٌ تنوب اليوم تكشف في غد.
در برابر هر مصيبت و سختي شكيبايي پيشه كن و استقامت و پايداري نما و بدان كه آدمي [در اين عالم] جاودانه نيست و چون مصيبتي را به ياد آوري كه قلبت را فشرد و اندوه را در كام جانت نشاند، مصيبت آل محمد صلياللهعليهوآلهوسلّم را به ياد آر! آنگاه چونان آن گراميان شكيبايي و پايداري پيشه كن كه اين مصيبتها گذراست و فردا همهچيز آشكار است.
دوران غيبت نيز آنچنان سختاست كه امام صادق عليهالسلام اين چنين ندبه ميكنند:
اي آقاي من! غيبت تو خواب از ديدگانم ربوده و بسترم را بر من تنگ ساخته و آسايش قلبم را از من سلب نموده است. اي آقاي من! غيبت تو اندوه مرا به فجايع ابدي پيوند داده و فقدان يكي پس از ديگري جمع و شمار را نابود كرده است، من ديگر احساس نميكنم اشكي را كه از ديدگانم بر گريبانم روان است و نالهاي را كه از مصائب و بلاياي گذشته از سينهام سر ميكشد، جز آنچه را كه در برابر ديدگانم مجسم است و از همه گرفتاريها بزرگتر و جانگدازتر و سختتر و نا آشناتر است، ناملايماتي كه با غضب تو در آميخته و مصائبي كه با خشم تو عجين شده است.
در عصر تاريك غيبت كه چشمها به دنبال امام هدايتگر ميگردد، تنها صبر بر مصائب اين دوران است كه ميتواند ما را از تنگناهاي هوا و هوس و جهالت و غيبت اماممان حفظ كند. صبري كه ناشي از معرفت عميق منتظران به امامتِ حجت بر حق خداست. و انتظار همراه با صبر است كه برترين عبادات شمرده شده؛ پيامبر گرامي اسلام صلياللهعليهوآلهوسلّم فرمودند: "انتظار الفرج بالصبر عبادة." انتظار فرج همراه با شكيبايي عبادت است.
منتظران واقعي كساني هستند كه همچون ياران اباعبدالله عليهالسلام مصيبتها را به جان بخرند و استقامتي شيرين از خود نشان دهند و همچون مسلم بن عقيل در سختيها، مصايب آل محمد عليهمالسّلام به ياد بياورند. و اما صبر در غيبت بنا به فرمودهي پيامبر صلياللهعليهوآلهوسلّم بر دو گونه است: صبر بر ديندراي و اعتقاد به امامت حضرت مهدي عليهالسلام چرا كه ميان فتنههاي آخرالزمان، تنها كساني پيروز شوند كه پابرجايان در عقيده به امامت ايشان هستند و از ايشان به عنوان حزب خدا ياد شده.
پيامبر گرامي حضرت محمد صلياللهعليهوآلهوسلّم ميفرمايند: "طوبي للصابرين في غيبة! طوبي للمقيمين علي محبتهم! اولئك الذين وصفهم الله في كتابه و قال: و الذين يؤمنون بالغيبو قال «اولئك حزب الله الا إنّ حزب الله هم المفلحون»."
خوشا به حال شكيبايان در غيبت او! خوشا به حال پابرجايان در محبت او كه آنها را خداوند تبارك و تعالي در كتابش چنين توصيف كرده است: و آنها كه به غيب ايمان دارند و فرمود: آنها حزب خدايند و بدانيد كه حزب خدا از رستگاران هستند. و از صابرين بر مصايب غيب و پابرجايان بر امام ايشان به عنوان ارزشمندترين افراد ياد كردهاند و ايشان را بردادران خويش نام نهادهاند.اما اين صبر و استقامت آنگاه ارزشش چند برابر ميشود كه در هنگامهي ظهور، نيز بر امامت ايشان ثابتقدم بمانند.
اميرالمؤمنين عليهالسّلام در وصف استقامت ياران فرمود: قومٌ...لم يمنوا علي الله بالصبر و لم يستعظموا بذل انفسهم في الحق. [ياران مهدي عليهالسّلام ]كسانياند كه به جهت بردباريشان بر خداوند منت نميگذارند و از اينكه نقد جان خويش را در كف اخلاص نهادهاند، احساس بزرگي نميكنند.
10- وفاي به عهد
وفاي به عهد از برترين خصلتها و نشانهي جوانمردي، خداباوري، شرافت نفس و صدق و راستي است. به فرمودهي امام علي عليهالسلام: " اشرف الخلايق الوفاء." و در بياني ديگر فرمودند:" اصل الدين أداءُ الأمانة والوفاء بالعهود." بنياد دينداري، به جا آوردن امانت و پايبندي به عهد و پيمان است. عاشورا صحنهي وفا از يك سو و بيوفايي از سوي ديگر بود. شب عاشورا، امام ياران خويش را صادقترين و باوفاترين ياران معرفي كرد: "لا اعلم اصحاباً
نظرات شما عزیزان: